حسن مطلع رجب


 

نويسنده:جواد حيدري




 

خواهم امشب باز شيدايى كنم
از در رحمت تمنّايى كنم

تا شوم دور از تمام هرچه زشت
سير، در گلزار زيبايى كنم

گرچه خوارم، دم ز گلها مى‏زنم
ياد گل، ياد گل آرايى‏كنم

مدت كوتاه عمر خويش را
صرف خدمت نزد مولايى كنم

از همين كوتاه خدمت، تاابد
زندگى در لطف و آقايى كنم

آمدم نوشم مى‏از شير و رُطب
بر در ميخانه ماه رجب
اى رجب ميخانه حيدر تويى
مِى تويى، باده تويى، ساغر تويى

طعم تو گرديده احلى من عسل
گوشه‏اى از وسعت كوثر تويى

راه درك ليلةالقدر على
بهر شيعه تا صف محشر تويى

ماه شعبان بر تو كرده اقتدا
باعث توفيق پيغمبر تويى

مطلعت زيباترين روز خداست
ميزبان حجت داور تويى

حسن مطلع در تو باشد لطف يار
شد رخ زيباى باقر آشكار

او شعيب عترت پيغمبر است
باقر درياى علم داور است

مفتخر بر نام او هستيم ما
اين كلام يك امام و رهبر است

اول خير آخر خير اصل خير
اين محمد، سفره دار كوثر است

بى رواياتى كه از او آمده
دين ما تا روز محشر ابتر است

سائل علمش مراجع گشته اند
وسعت علمش ز هركس برتر است
او كه باشد بهترين مولاى من
مادرش شد فاطمه بنت الحسن

مادرش از فاطمه تصوير داشت
دربرش آئينه تقدير داشت

پاكتر از آب زمزم خُلق او
رزق و سهم از آيه تطهير داشت

او كه باشد دختر بيت كريم
حُسن بابايش در او تأثير داشت

نِى به دامانش گرفته كودكى
او به دامان خضر راهى پير داشت

تا كند مارا غلام درگهش
در نگاه چشم خود زنجير داشت

ما غلام حضرت باقر شديم
بر مَرام غير او كافر شديم
 

منبع:www.aviny.com